تبارشناسی علم مدیریت در پرتو نهج البلاغه (2)
بدیهی است، امانت داری مدیران و کارگزاران در مدیریت و پذیرش مسئولیت، غیر از امانت داری مردم نسبت به یکدیگر در امور شخصی است. لذا چند نکته را برای تحقق آن باید در نظر بگیرند:
نویسنده: سید جمال الدین دین پرور
چگونه مدیران باید امانت الهی را پاس دارند؟
بدیهی است، امانت داری مدیران و کارگزاران در مدیریت و پذیرش مسئولیت، غیر از امانت داری مردم نسبت به یکدیگر در امور شخصی است. لذا چند نکته را برای تحقق آن باید در نظر بگیرند:الف- مشکلات مردم را مشکلات خود بدانند؛
ب- تقدم ضوابط بر روابط؛
ج- قاطعیت و صراحت؛
د: مقدم داشتن مصلحت و حقیقت؛
ه- دوری از فساد اداری و تضییع حقوق ارباب رجوع.
الف- مشکلات مردم را مشکلات خود بدانند
«فاربع ابا العباس رحمک الله فیما جری علی یدک و لسانک لسانک و یدک من خیر و شر فانا شریکان فی ذلک؛ای پسر عباس! (فرماندار امام در بصره) - خدا تو را بیامرزد - سازگاری کن در آنچه بر دست و زبانت جاری می شود، چه خیر باشد و چه شر (در گفتار و کردارت با افراد مدارا کن) که ما هر دو در آن شریکیم؛ نهج البلاغه،ن: 18».
جالب اینجاست که در خیر و شر مردم، هم مدیر ارشد و هم کارگزاران، هر دو شریک اند، یعنی باید مشکلات آنان را مشکلات خود بدانند و در رفع آن با تمام ظرفیت بکوشند و نیز باید در خیر رسانی به عموم تلاش کنند و نفع آنان را نفع خود ببینند.
ب- تقدم داشتن ضوابط بر روابط
مهربانی، فروتنی، خوش رویی و همه را به یک چشم دیدن از وظایف حتمی وشرعی مدیران است. راز این دستور مهم اخلاقی و انسانی که زیربنای عدالت اجتماعی را رقم می زند، در دو نکته نهفته است، نخست آنکه زورمداران و گردنکشان در مدیران طمع نمی کنند و برای خود راه نفوذی نمی بینند و دیگر آنکه ناتوانان و آنان که زور و زری ندارند و تنها در فکر احقاق حق خویش اند، از عدالت مدیران ناامید نمی شوند.
یکی از مشکلات دنیای امروز ناکارآمدی ادارات و مؤسسات در کارگشایی امور مردم و ایجاد «رابطه» به جای «ضابطه» و یا کاغذ بازی ها و وجود دلالان و کارچاق کن هایی است که می توانند قوانین را دور بزنند و از بیراهه ها به اهداف پلید خود برسند و حق را ناحق، و ناحق را حق جلوه دهند و به کرسی بنشانند.
راه مبارزه با این بیماری و انحراف، تربیت مدیران بر مبنای اخلاق و آداب اسلامی است تا ارباب رجوع را بندگان خدا و مأموران الهی بدانند و با نهایت مهربانی به کارشان برسند.
امام - درود خدا بر او - به محمد بن ابی بکر که مأموریت ولایت مصر را بر عهده او گذاشته بود، مرقوم داشت:
«فاخفض لهم جناحک و الن لهم جانبک و ابسط لهم وجهک و اس بینهم فی اللحظه و النظره حتی لا یطمع العظماء فی حیفک لهم و لا ییاس الضعفاء من عدلک علیهم فان الله تعالی یسائلکم معشر عباده عن الصغیره من اعمالکم و الکبیره و الظاهره و المستوره...؛
بال فروتنی و مهربانیت را بر مردم گستران، و نرم خوی و گشاده روی باش و همه را با یک چشم ببین و بین آنان تبعیض روا مدار، تا زورمداران طمع نکنند که به پشتوانه تو ستم کنند و ناتوانان از عدالت تو ناامید شوند، بی شک خدای متعال از
شما درباره بندگانش بازخواست کند و از کردارهای کوچک و بزرگ و آشکار و پنهان بپرسد...؛ نهج البلاغه، ن: 27».
ج- قاطعیت و صراحت
صداقت و صراحت در گفتار از وظایف اصلی مدیران و کارگزاران است، در برابر افراد مطابق خواست و علاقه آنان سخن گفتن و قول دادن، ولی در پشت سر برخلاف قول عمل کردن، در شأن کارگزاران حکومت اسلامی نیست و نوعی نفاق محسوب می شود.مدیران باید با کارکنان و ارباب رجوع صادقانه صحبت کنند و راهکارها را در اختیار بگذارند و تا آنجا که قانون اجازه می دهد به آنها یاری رسانده و تلاش کنند که حق به حق دار برسد و حق کسی تضییع نشود وعده های توخالی و سرخرمن ندهند و امیدهای واهی ایجاد نکنند و نیز به آنها تذکر دهند که برای حقوق دیگران هم احترام قائل شوند و راضی نشوند که حق آنان پایمال خواسته های ایشان شود:
«و لکنی اخاف علیکم کل منافق الجنان عالم اللسان یقول ما تعرفون و یفعل ما تنکرون...؛
ولی بر شما از آنکه به دل منافق است و به گفتار عالم، می ترسم که چیزهایی می گوید که می پسندید و کارهایی می کند که نمی پسندید.
و سپس ادامه می دهد که
«...من بر شما از منافق ترسانم که زبانش برخلاف قلبش گوید، آنچه را شناسید بر زبان راند و به آنچه ناخوش دارید عمل کند؛ همان».
بدیهی است یکی از مظاهر مهم نفاق دورویی و برخوردهای دوگانه، در مسائل اجتماعی و اداری است.
د- تقدم داشتن مصلحت و حقیقت
آنگاه که مدیر ارشد یا دیگر مدیران تشخیص دادند و بر اساس معیارها و ضرورت ها مصلحت دیدند یا کارمندی را جابجا کنند، باید با قاطعیت عمل نماید و مصلحت و حقیقت را فدای چیز دیگر نکند و در اینگونه موارد از پرده پوشی و سخنان دو پهلو و رودربایستی بپرهیزد و به خاطر بر کناری شخص، تشکیلات موجود را بر هم نزند و یا ساختار جدیدی به وجود نیاورد.کوتاه سخن آنکه با صداقت به آنچه بهتر و شایسته تر در پیشرفت کارهاست، اقدام کند. نگاه کنید به نامه امام (علیه السلام) به محمد بن ابی بکر که با چه صداقت و قاطعیتی جابجایی را اعلام و علت آنرا به صراحت بیان می فرماید:
"اما بعد فقد بلغنی موجدتک من تسریح الاشتر الی عملک و انی لم افعل ذلک استبطاء لک فی الجهد و لا ازدیاداً لک فی الجد و لو نزعت ما تحت یدک من سلطانک لولیتک ما هو ایسر علیک مئونه و اعجب الیک ولایه؛
به من خبر رسید که از اعزام اشتر به محل مأموریتت و به جای تو، خشماگین شدی، من، این کار را به خاطر کوتاهی تو در انجام وظیفه نکردم و نه به منظور تلاش بیشتر. من اگر این مسئولیت را از تو گرفتم، مسئولیت دیگری به تو دادم که زحمت آن کمتر و حوزه حاکمیت آن برای تو محبوب تر است... همان، ن: 34».
و در همین رابطه اگر کارگزاری احیاناً به خیانت متهم شد، باید او را فراخوانده و پاسخ بخواهد و رو در رو و بدون واسطه با او صحبت کند.
به امام (علیه السلام) خبر دادند که «منذربن جارود» فرماندار فارس خیانت کرده است. آن حضرت به او نامه می نویسد و پس از هشدار و موعظه با کمال
دقت و آینده نگری او را مخاطب ساخته و چنین می فرماید:
"لئن کان ما بلغنی عنک حقاً لجمل اهلک و شسع نعلک خیر منک؛
اگر این گزارش درست باشد قطعاً «شتر قبیله» و «بند کفشت» از تو و امثال تو بهتر است؛ همان، ن: 71».
و سپس دستور می دهد: آنگاه که این نامه ام به تو رسید به سویم آی... از این نامه چند مطلب استفاده می شود:
1- وجود و فعال بودن تشکیلات اطلاعاتی و خبررسانی؛
2- اقدام فوری در مورد گزارش ها؛
3- بررسی و داوری عادلانه و رعایت حریم افراد و متهمان؛
4- ارتباط و گفتگوی رو در روی مدیران با کارگزاران.
ه- ضرورت تشکیلات، حذف تشریفات
امام (علیه السلام) به کارگزارانش دستورهایی می دهد که نشان دهنده حاکمیت یک تشکیلات منسجم و حساب شده و دقیق است. زیرا بدون اعلام دستورهای مشخص و روشن هرگز نظم و تشکیلات، آن هم در یک جامعه بزرگ به وجود نخواهد آمد.امام (علیه السلام) به اشعث بن قیس فرماندار خود در آذربایجان می نویسد:
«... و انت مسترعی لمن فوقک لیس لک ان تفتات فی رعیه و لا تخاطر الا بوثیقه؛
و تو در برابر «مافوقت» مسئولی، و تو را نسزد که نسبت به مردم «خودسرانه» تصمیم گیری و در کارهای مهم جز به «دستور» عمل کنی؛ همان، ن: 5».
از این دستورالعمل موارد زیر استفاده می شود:
1- اقدامات خودسرانه ممنوع؛
2- لزوم احترام به دستور مافوق.
بدیهی است که کلمات: «مافوق» و «دستور» حکایت از تشکیلات منظم و ابلاغ شده دارد که امام این گونه قاطع و صریح هشدار می دهد.
منبع: نشریه النهج، شماره 31.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}